پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

ای دل به سردمهری دوران،صبور باش
کــز پی رسد بهــــــــار،چو پائیز بگذرد


یک شخم زن هستم!

افتاده ام به جانِ شیارهای مغزم! هرچه که در ذهن نباید بماند را به دست کلمات می دهم. بمانند اینجا. بپوسند اینجا. بلکه خلاصی یابم از شرشان و نفسی راحت به انتهای ششهایم برسانم تا زنده بمانم.

+ با اینها زندگی کرده ام و زندگی می کنم :

دریا/ بوی خاک/ باران/ جنگل/ رنگ لاجورد/ استاد فرهنگ شریف / پرویز مشکاتیان/ جلیل شهناز/ محمدرضا لطفی/  مهربان مردِ دنیا "هوشنگ ابتهاج"

غزلیات مولانای جان/ اشعار رهی معیری/ صائب/ پروین اعتصامی/ گلهای شمعدانی

+ خطاب به دنبال شونده ها:

اینکه وبلاگی را دنبال می کنم دلیل بر این نمی شـــــود که توقعِ دنبال کـردنِ وبلاگم را داشـــــــــــــــــــته باشم. بی هیچ توقعی می خوانمتان.