دیشب از دوست عزیزی حرفهایی شنیدم که گویا ده سیلی آبدار نثار روح و روانم کرده.
صبح که بیدار شدم آمدم تا وبلاگ را حذف کنم اما دلِ خانه خرابمان ترجیح داد که اینجا باقی بماند برای روزهای باقی عمر! بالاخره آدمیزاد است دیگر... نیاز به درد و دل دارد. این روزها هم که گوش و دل آدمیان کمیاب شده! پس باید دو دستی وبلاگت را بچسبی تا گهگاهی که دلت از حرف لبریز شد بیایی اینجا و تمامِ ذهنیات و حرفهای نگفته ات را یکجا غی کنی!