+ همینم!
- با هر چه که بوی کُهنِگی دهد خو می کنم. مدرنیته حالم را بد می کند و تمام آرامشم را می گیرد.
- دوست دارم موهایم را ببافم و روسری ام را در پشت گردنم گره بزنم. لباس بلند گلدار را به تن کنم و به خود بگویم: چه معنی دارد دختر ناخن هایش را لاک بزند تا وقتی حنا هست؟! باید بر سر انگشتانم حنا بگذارم!.
- سقف خانه باید چوبی باشد.
- نباید بوی نفت حالم را بهم بزند.
- گونه هایم را لبهای خورشید باید گرم کنند.
- غروب جمعه که دلم گرفت باید به دیدارِ چشمه ی روستا بروم و برای چشمه آهنگ "آتش دل" از جلال تاج اصفهانی را زیر لب زمزمه کنم.
-امید دکتر حلت و علیرضا آزمندیان برای خودتان باشد، من را در چشمهای مردان و زنان روستا می جویم، راز موفقیت را از زبان ننه جانم می شنوم.
- بزرگترین آرزویم می شود درخت تاک حیاطمان! که خشک شده... امید یعنی اینکه پدرت بخواهد درخت خشکیده را قطع کند و تو به مانند کودکی پا بر زمین بکوبی و با گریه مانع قطع شدن درختِ پیر حیاطتان شوی و هر روز ریشه های خشکیده اش را آب دهی...
+ من دختر سنت گرایی هستم که حال اطرافیانم را بد می کنم.