پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

ای دل به سردمهری دوران،صبور باش
کــز پی رسد بهــــــــار،چو پائیز بگذرد


  • ۰
  • ۰

بهار در راه و بساطِ خانه تکانی به راه.  از خستگی و کوفتگیهایش چیزی نمی گویم چون با گــَردگیری، ناخواسته به دست خطی و عکسی می رسی که خاطراتی را در ذهنت تکان می دهد.  (یادِ گذشته و خاطرات به خستگی و کوفتگیهای خانه تکانی، دَر! )...   نوبت به مرتب کردن کتابها و آرشیو که رسید، احساس غریبگی کردم. بدون اینکه به محتویات آرشیو نگاه بیندازم از کنارش گذشتم.  این تصمیم ِ از صفر شروع کردن و ادامه ی تحصیل در رشته ی دیگر چه تاوان سنگینی داشت و دارد.  ده سال زندگی با هنر و زین پس هم زندگی با دهلیزهای چپ و راست :/.   تنها چیزی که دلم را قرص می کند و مرا به جلو حرکت می دهد این است که هنر در وجود من ریشه دوانیده ، یک و یا دو سال دوری از هنر و فضای آن نمی تواند عشق و علاقه ام را بخشکاند.  همین. نقطه سرِ خطــ :)


     

    نظرات (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی