پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

پانزدهـــم فروردین

شـُـخم زنی افتاده بر جانِ شیارهای مغزش!

ای دل به سردمهری دوران،صبور باش
کــز پی رسد بهــــــــار،چو پائیز بگذرد


  • ۰
  • ۰

وقتی دلتنگِ عزیزی می شوی، نامـَش را در مخاطبین تلفن همراهت جستجو می کنی، با تماس یا پیامی جویای حالش می شوی، شاید هم به دیدارش بروی، خلاصه به هر دری میزنی تا دلت آرام گیرد. وای به آن روزی که دلت برای عزیزی تنگ شود که نه تماست را پاسخی ست و نه پیامت را. برای دیدارش هم باید به دیدارِ تَلِ خاکی بروی در دِه و چشم در چشمِ چشمانی شوی که بر تخته سنگی حک شده و خیره به توست. بعضی از دلتنگی ها را نه چاره ای ست و نه مرهمی. ساختن و کلنجار رفتن با بغضِ نشسته در گلو می شود تمامِ چاره ات.


     

    نظرات (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی