تنها قابِ اتاقِ من، پنجره ای ست که شده تکیه گاه شاخه های درختِ تاکِ حیاطِ خانه ی ما.
قابی که به من ثابت کرده خزان هم نمی تواند ریشه های درختی را که امید به آمدنِ بهار دارد را بخشکاند.
که می گوید من از هر چه امید هست، دست شسته ام؟
من پا به پای درخت و این قاب به انتظار بهار نشسته ام.